یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...

بغض شیشه ای


با احتیاط از کنارم عبور کنید


بغض هایم شیشه ای اند


زیاد دوام نمی آورند


با کوچکترین تلنگری


هر تکه اش را باید از گوشه ای پیدا کنی


رها





حال این روز هایم....

نقطه ای هستم که مرکز یک دایره گیر افتاده ام
 شبیه به نقطه مرکزی ساعت روی دیوار اتاقم
دو رو برم پر است از همهمه ،هیاهو ،پر از آدم
که عین صدای گوش خراش  تیک تاک عقربه های
همان ساعت روی دیوارند در سکوت اتاق
دلم می خواهد مدت ها در همان نقطه بمانم
بدون هیچ حرفی ،صدایی،حتی پلکی
و مرور کنم جریان زندگی کردن را که مدت هاست فراموشم شده
اما کدام جریان...زندگی برای من متوقف شده
ادم ها می ایند میروند و من هنوز در همین نقطه گیر افتاده ام
شک دارم به اینکه هنوز زنده باشم
مدتیست دراین فکرم...
که شاید مرده باشم و هنوز خودم بی خبرم و سرگردان
اما کار از محکم کاری عیب نمیکند شما برایم فاتحه ای بخوانید
شاید از بار گناهانم کم شد، شاید ازین نقطه جدا شدم ،
آزاد شدم ، رها شدم ازین سرگردانی
یا که بهتر این است برایم دعا کنید
شاید دوباره زندگی برایم به جریان افتاد
و شاید هم ....
بهتر است به نوشته های یک دیوانه اعتنا نکنید و عبور کنید

بگذارید در همان نقطه بمانم....



رها.


سکوت

سکوت را دوست دارم


به خاطر ابهت بی پایانش



سوال


چه سوال امتحانی مسخره ای!

جای خالی را پر کنید؟!

مگر جای خالی هم پر میشود؟






دمش گرم


دمش گرم ...

 

باران را می گویم...

 

به شانه ام زد و گفت: خسته ای؟

 

امروز را تو استراحت کن من به جایت میبارم...



 

آدمی

آدمیست دیگر...

 

یک روز حوصله هیچ چیز را ندارد...

 

دوست دارد بردارد خودش را بندازد دور...


(حسین پناهی)




روز مرگم


روز مرگم، هر که شیون کند از دور و برم دور کنید

همه را مســــت و خراب از مــــی انــــگور کنیـــــد


مزد غـسـال مرا سیــــر شــــرابــــــش بدهید

مست مست از همه جا حـــال خرابش بدهید


بر مزارم مــگــذاریــد بـیـــاید واعــــــظ

پـیــر میخانه بخواند غــزلــی از حــــافـــظ


جای تلقــیـن به بالای سرم دف بـــزنیـــد

شاهدی رقص کند جمله شما کـــف بزنید


روز مرگــم وسط سینه من چـــاک زنیـد

اندرون دل مــن یک قـلم تـاک زنـیـــــــد


روی قــبـــرم بنویـسیــد وفــــادار برفـــت

آن جگر سوخته خسته از این دار برفــــت


غسلم دهید

خاکــــــم نکنید !

         دوباره غسلم دهید !

            من دلــــــم هنوز "خون" اســـــت ...




فیلم


فیلــمِ مَســخره اے بـہ نآمـِ زنـﬤگــے

بآ بازیگَـــرے بـہ نآمـِ مَـــטּ

از ڪارگرﬤاטּ خــوبـے بـہ نآمـِ خُـــﬤا

وآقــعا بَعــیـﬤ بوﬤ !!!




خدا

خـــــــــــــدا


سه حرفــــــــــ دارد

ولـــــــی برای پر کردن تنــــــــــــهایی من حــــــــــرف نـــــــــــدارد