یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...

حال این روز هایم....

نقطه ای هستم که مرکز یک دایره گیر افتاده ام
 شبیه به نقطه مرکزی ساعت روی دیوار اتاقم
دو رو برم پر است از همهمه ،هیاهو ،پر از آدم
که عین صدای گوش خراش  تیک تاک عقربه های
همان ساعت روی دیوارند در سکوت اتاق
دلم می خواهد مدت ها در همان نقطه بمانم
بدون هیچ حرفی ،صدایی،حتی پلکی
و مرور کنم جریان زندگی کردن را که مدت هاست فراموشم شده
اما کدام جریان...زندگی برای من متوقف شده
ادم ها می ایند میروند و من هنوز در همین نقطه گیر افتاده ام
شک دارم به اینکه هنوز زنده باشم
مدتیست دراین فکرم...
که شاید مرده باشم و هنوز خودم بی خبرم و سرگردان
اما کار از محکم کاری عیب نمیکند شما برایم فاتحه ای بخوانید
شاید از بار گناهانم کم شد، شاید ازین نقطه جدا شدم ،
آزاد شدم ، رها شدم ازین سرگردانی
یا که بهتر این است برایم دعا کنید
شاید دوباره زندگی برایم به جریان افتاد
و شاید هم ....
بهتر است به نوشته های یک دیوانه اعتنا نکنید و عبور کنید

بگذارید در همان نقطه بمانم....



رها.