یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...

ساخته‌ام با نداشتن

عمری گذشت و ساخته‌ام با نداشتن
ای دل چه خوب بود تو را هم نداشتم...!

"سعید بیابانکی"

قصه از جایی شروع میشود که نباید...

قصه از جایی شروع میشود که نباید...
و نباید ها عزیز میشوند...
و عزیز ها بی معرفت...
و بی معرفت ها تمام دنیا...
و تمام دنیا،آوار روی سر...
و تو...
زیر همین آوار...
جان میدهی...
و جان دادنت،تدریجی میشود...
و تدریجی شاعر میشوی...
شاعر میشوی و،خون خودت را میکشی...
می ریزی در خودکارت...
و خودکارت...
مینویسد...
کاش...
کاش...
شروع نمیشد...
و خودکارت...
مینویسد...
چرا...؟
و
خودکارت مینویسد...
تا...
خونی در رگت،نمانده باشد...
و دنیایت تمام میشود...
و...
تمام میشوی...

و جهان دوباره تاریک شد !

زن به بوسه ای می اندیشید
که از دهان نمی افتد
مردبه قصه ای
که کلاغ نداشته باشد
عشق به اتفاقی
که همیشگی باشد

شعر  در سایه روشن سطرها
از متن خارج شد
مرد رویایش را قاب دیوار کرد
زن از چشم هایش
فرصت دیدن را گرفت
و جهان دوباره تاریک شد !

حسن حسینی

نگران نباش!

نگران نباش!
یلدا رفت
دیگر شبهای نبودن
کوتاه میشود عزیز....

افشین صالحی

و این منم

و این منم
زنی تنها
در آستانه فصلی سرد
در ابتدای درک هستی آلوده ی زمین
و یأس ساده و غمناک آسمان
و ناتوانی این دست های سیمانی
زمان گذشت
زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت
ساعت چهار بار نواخت
امروز روز اول دی ماه است
من راز فصل ها را می دانم
و حرف لحظه ها را می فهمم

فروغ فرخزاد