یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...

شعر

وقتی گریبان عدم با دست خلقت می درید

وقتی ابد چشم تو را پیش از ازل می آفرید

*

وقتی زمین ناز تو را در آسمان ها می کشید

وقتی عطش طعم تو را با اشک هایم می چشید

*

من عاشق چشمت شدم  نه عقل بود و نه دلی

چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی

*

یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود

آن دم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود

*

وقتی که من عاشق شدم شیطان به نامم سجده کرد

آدم زمینی تر شد و عالم به آدم سجده کرد

*

من بودم و چشمان تو نه آتشی و نه گلی

چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی



تمام وجود تو


ﻫﯿﺲ !... ﻫﯿﭽﯽ ﻧﮕﻮ ...

ﺻﺪﺍﯼ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺎﺩ ﻫﻢ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺑﺸﻨﻮﺩ ﺗﻤﺎﻡ ﻭﺟﻮﺩ ﺗﻮ ﻣﺎﻝ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ...

ﻣﺮﺩﻡ ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ ﺣﺴﻮﺩﻡ ....

ﺗﻮ ﻣﯿﮕﻮﯾﯽ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﻋﺎﺍﺍﺍﺷﻘﻢ !!

ﻋﺸﻖ ... ،ﺣﺴﺎﺩﺕ ... ،

ﺩﯾﻮﺍﻧﮕﯽ ...

ﺗﻮ ﺑﺨﻨﺪ ﺗﺎ ﺑﺒﯿﻨﯽ ﭼﻄﻮﺭ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺟﺎﻥ ﻣﯿﺪﻫﻢ...