-
عادت من
سهشنبه 17 دی 1392 08:37
این عادت هر روزه ی من است ؛ که گاهی بی هوا، بی خبر، به جایی خیره می شوم .. کم کم غرق در فکر تو می شوم انقدر غرق که عاقبت ، چند قطره اشک دل تنگی می آید می نشیند روی گونه هایم .. بعد یواشکی آن ها را پاک می کنم ؛ دست آخر هم بلند می شوم و خودم را با هزار فکر و کار دیگر مشغول می کنم .. تا شاید دوباره به یادت نیفتم ...
-
روبرویم بنشین
سهشنبه 17 دی 1392 08:35
وضو گرفته ام، روبه رویم بنشین! میخواهم نماز بخوانم...
-
شب
سهشنبه 17 دی 1392 08:23
شب چه حس قشنگیه ... وقتی تو این تاریکی و سکوت یواشکی عکسش رو میذاری رو به روت وبا بغض باهاش حرف میزنی ... اشکهات جاری میشه اما خوبه اون نمیفهمه داری گریه میکنی
-
از یه جایی به بعد
سهشنبه 17 دی 1392 08:19
از یه جایی به بعد آدم باید خفه شه ! خفه هااااا از یک جایی به بعد دیگه نه دست و پا میزنی نه بال بال میزنی نه دل دل میکنی نه داد و بیداد میکنی نه گریه میکنی نه... ... از یه جایی به بعد فقط سکوت میکنی... ...
-
یاد تو
دوشنبه 16 دی 1392 21:44
دستم را بگیر دارم به یادت می افتم!!!
-
به خاطر دیگران
دوشنبه 16 دی 1392 21:39
وقتی نه دستی برای گرفتن است نه آغوشی برای گریه نه شانهای برای تکیه انتظار نداشته باش خندهام واقعی باشد این روزها فقط زندهام تا دیگران زندگی کنند !!!
-
به سلامتی..
دوشنبه 16 دی 1392 09:49
به سلامتی دلی که اسمش دله ؛ نصفش آهه و نصفش گله …
-
عشق واقعی
دوشنبه 16 دی 1392 09:33
عشق واقعی هیچوقت نمی میره این هوس است که کمتر و کمتر میشه و از بین میره "عشق خام و ناقص میگه:" من دوستت دارم " چون بهت نیاز دارم "ولی عشق کامل و پخته میگه:"بهت نیاز دارم چون دوستت دارم "سرنوشت تعیین میکنه که چه شخصی تو زندگیت وارد بشه، اما قلب حکم می کنه که چه شخصی در قلبت بمونه
-
حرف های بی مخاطب
دوشنبه 16 دی 1392 09:18
مثـلِ خـاطـراتــِ بَــدکـــــــــــــــــــــــــــردار، تو سـرم مثــِ بـوقِ ممتــد شـــو بـا خـودتــ جــورِ تــازه ای تـا کـن ، بـا بــــــــــــــدی جـورِ تـازه ای بـد شـــو مثـلِ حـرفــ هـای بـی مخـاطبــ بـاش............................. .. توو ســرم مثــِ پنکـه مـی چـرخـی ، دَم بکـش رو اجـاقِ چشــــــــــمِ مـن...
-
دست کوتاه
دوشنبه 16 دی 1392 09:09
دست های ما کوتاه بود و خرماها بر نخیل ما دستهای خود را بریدیم و به سوی خرماها پرتاب کردیم خرما فراوان بر زمین ریخت ولی ما دیگر دست نداشتیم کیومرث منشی زاده
-
عادت
دوشنبه 16 دی 1392 09:00
به همه چیز عادت می کنیم به داشته ها و نداشته هایمان خیلی طول نمی کشد که جلوی آینه زل بزنی به خودت موهایت را کنار بزنی و با خودت بگویی اصلا مگر داشتی اش مگر از اول بود ؟! که بودن و نبودنش مهم باشد …
-
هیچوقت
دوشنبه 16 دی 1392 08:57
Never say goodbye when you still want to try Never give up when you still feel you can take it Never say you don’t love a person when you can’t let go هیچوقت تمام نکن وقتی هنوز می خواهی بجنگی هیچوقت مایوس نشو وقتی هنوز می خواهی بدستش بیاوری هیچوقت به کسی نگو دوستت ندارم وقتی نمی توانی ازش دل بکنی . . .!
-
فقط بگذرد
دوشنبه 16 دی 1392 08:53
زندگی همین است هر خاطره غروبی دارد... هر غروبی خاطره ای... و ما جایی بینِ امید و انتظار...چشم میکشیم تا روزگار مان بگذرد گاهی هم فرق نمیکند چگونه... فقط بگذرد
-
بی تو هرگز
دوشنبه 16 دی 1392 08:48
دلـم ... هنـوز .. خیس خورده نگاه توست ..!! نـازش بـدار ..! که نلغــزد .. از میان دستهایت ..!! بار آخر! دست آخر ! من ورق را با دلم بر میزنم ! بار دیگر حکم کن ، اما نه بی دل ! با دلت دل حکم کن ! ... حکم دل ... هر که دل دارد بیاندازد وسط تا که ما دلهایمان را رو کنیم ! دل که روی دل بیفتد عشق حاکم می شود ! پس به حکم عشق...
-
ساده نیست...!
دوشنبه 16 دی 1392 08:43
ساده نیست!!!! ساده می گویم عزیزم دل بریدن ساده نیست چشمهای مهربانت را ندیدن ساده نیست از زمان رفتنت خورشید را گم کرده ام ناله های ابر را هر شب شنیدن ساده نیست ساده نیست...! من بودم تو و یک عالمه حرف... و ترازویی که سهم تو را از شعرهایم نشان می داد!!! کاش بودی و می فهمیدی وقت دلتنگی یک آه چقدر وزن دارد...
-
دوستت دارم
دوشنبه 16 دی 1392 08:30
دوستت دارم نه تنها برای آنچه هستی بلکه برای آنچه هستم هنگامی که با توام دوستت دارم نه تنها برای آنچه که از خود ساخته ای بلکه برای آنچه از من می سازی دوستت دارم برای بخشی از وجودم که تو شکوفایش کردی دوستت دارم…
-
آدم های مجازی
دوشنبه 16 دی 1392 08:23
آدم هایـــــــــــــــــــــــــــــــــی هستن که بودنش ون حتی مجــــــــــــازی به آدم آرامش میده... دوستیشون برات حــقیقت م یشه ویهو میشـــــن یه قسمت از زندگیـــــــــــت ! آدم های ی هستن که با تمام مجـــــــــــازی بودنشون سهم بزرگی توحقیقت د وستــــــــــــی های ت و دارن قدر ای ن آدمـــــــــــا ر و بدونیم...
-
دوستت دارم
دوشنبه 16 دی 1392 08:17
لمس کن کلماتی را که برایت می نویسم تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست... تا بدانی نبودنت آزارم می دهد ... لمس کن نوشته های را که لمس نا شدنیست و عریان ... که از قلبم بر قلم کاغذ می چکد لمس کن گونه هایم را که خیس اشک است و پر شیار ... لمس کن لحظه هایم را ... تویی که میدانی من چگونه عاشقت هستم. لمس کن این با تو بودن...
-
شادی کودکانه
یکشنبه 15 دی 1392 14:08
طفلی به نام شادی دیریست گم شده است با چشمان روشن براق! با گیسویی بلند ، به بالای آرزو هر کس از او دارد نشان ما را کند خبر این هم نشان ما : یک سو خلیج پارس سوی دگر خزر شفیعی کدکنی
-
دلم گرفته
یکشنبه 15 دی 1392 14:06
دلم گرفته به اندازه وسعت تمام دلتنگی های عالم شیشه قلبم آنقدر نازک شده که با کو چکترین تلنگری میشکند دلم می خواهد فریاد بزنم ولی...... واژه ای نمی یابم که عمق دردم را در فریاد منعکس کند فریادی در اوج سکوت که همیشه برای خودم سر داده ام دلم به درد می آید وقتی سر نوشت را به نظاره می نشینم کاش می شد پرواز کنم..........
-
تنهایی
یکشنبه 15 دی 1392 13:55
حدس بزن حدس بزن چقدر باید تنها باشد کشوری که سرود ملی اش را تنها یک نفر می خواند ... مثل حمله قلبی به بخش سی سی یو حمله لیونل مسی به دروازه رئال مادرید حمله گاو خشمگین به پیراهن قرمزم به من حمله می کند تنهایی تنهایم شبیه مهاجرانی که در غربت دیوار سفارت کشورشان را در آغوش می گیرند (رسول پیره - کتاب کلیدها )
-
آه
یکشنبه 15 دی 1392 13:48
بعضی " آه " ها را هر چقدر هم از ته دل بکشی باز هم سینه ات خالی نمی شود سینه ی من پر است از این " آه " ها
-
سکوت عمیق
یکشنبه 15 دی 1392 13:44
سکوت پر رنگ ترین و با ارزش ترین بخش زندگی ام بود از نگاه همه بیزار بودم ، چون می دانستم گاهی چشم ها بی پرده حرف می زنند به همین دلیل هرگز در چشم کسی نگاه نمی کردم مبادا راز دلم فاش شود . . .
-
با تو بودن
یکشنبه 15 دی 1392 13:36
دلم از عشق سهم کمی داشت ... برایم با تو بودن عالمی داشت
-
خواست خدا
یکشنبه 15 دی 1392 13:33
آبی تر از آنیم که بی رنگ بمیریم از شیشه نبودیم که با سنگ بمیریم تقصیر کسی نیست که اینگونه غریبیم شاید خدا خواست که دلتنگ بمیریم
-
ای کاش
یکشنبه 15 دی 1392 13:12
کاش می شد که نرفت ، کاش می شد که بمانیم و بسازیم خانه ای با گل دل کشور عشق کجاست؟ صحبت از رفتن و بیزاری نیست ، پای ماندن لنگ است، کاش می شد که نرفت و زمان را پوشید و زمین را بویید، همره باد نبود، آشتی را پیمود به کجا باید رفت؟
-
نامه
شنبه 14 دی 1392 18:15
امشب باز هم پستچی پیر محله نیامد یا باید خانه مان را عوض کنم یا پستچی را!!! تو که هر روز برایم نامه می نویسی مگر نه؟؟؟
-
بی آنکه بدانم...
شنبه 14 دی 1392 18:09
دوستش دارم بی آنکه بدانم چرا... و دوست داشتن بدون دانستن چرای آن... انسان را به گمراهی می کشاند!!! من گمراهی هستم که در جستجوی ذره ای از عشق تو... زیستنم را نابود می سازم!!! تو نابودی ام را می بینی و نمی فهمی یا می فهمی و نمی بینی...
-
کلاغ
شنبه 14 دی 1392 18:06
به هـمـان سـادگـی کـه کـلاغ ِ سـالـخـورده بـا نـخـستـین سـوت ِ قـطـار سقـف واگـن مـتـروک را تـرک می گـویــد دل ، دیـگــــر در جـای خـود نیـسـت بـه همـیـن ســادگـی ..........
-
مرد شده ام...
شنبه 14 دی 1392 18:00
بـــــــــرای خـــــــودم مــــــــردی شــــــــــده ام . . . ایــــــن روزها درسکــــــــوت سرسختـــــــ . . . بــــــــی صــــــــدا گریــــــــه میکنــــــــم . . . ولــــــــــی !!! دنیــــــــــا مواظبــــــــــم بــــــــــاش . . . " قلبــــــــــم هنــــــــــوز زنانــــــــــه میزنــــــــــد "