یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...

دیگر نمی شود بپرم بی تو

دیگر نمی شود بپرم بی تو

وقتی شکسته بال و پرم بی تو


جاری شده ست رگ به رگم را مرگ

این درد را کجا ببرم بی تو


دیروز آشنای تمام شهر

حالا غریب و در به درم بی تو


راضی به مشتی ارزن خیراتم

مثل کبوتران حرم بی تو


رفته ست بیست و چند بهار از من

اما چقدر پیرترم بی تو


از هر چه بود بعد تو دل کندم

از هر چه هست بی خبرم بی تو


فرصت نمیکنم که خودم باشم

درگیر شاید و اگرم بی تو


دارم تمام میشوم و مانده است

یک مشت حرف پشت سرم بی تو


مهدی فرجی




نظرات 1 + ارسال نظر
علی پنج‌شنبه 10 اردیبهشت 1394 ساعت 00:49 http://alipirmoazen.blogfa.com

در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست
می رسم با تو به خانه،از خیابانی که نیست
می نشینی روبه رویم خستگی در میکنی
چای می ریزم برایت توی فنجانی که نیست
باز میخندی و میپرسی که حالت بهتر است؟
باز میخندم که خیلی...!گرچه میدانی که نیست
شعر میخوانم برایت واژه ها گل می کنند
یاس و مریم می گذارم توی گلدانی که نیست
چشم می دوزم به چشمت،می شود آیا کمی
دست هایم را بگیری بین دستانی که نیست؟
وقت رفتن می شود با بغض می گویم نرو
پشت پایت اشک می ریزم در ایوانی که نیست
میروی و خانه لبریز از نبودت میشود
باز تنها میشوم با یاد مهمانی که نیست
#
رفته ای و بعد تو این کار هر روز من است
باور اینکه نباشی کار آسانی که نیست

زیباست ممنونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد