ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
دیگر نمی شود بپرم بی تو
وقتی شکسته بال و پرم بی تو
جاری شده ست رگ به رگم را مرگ
این درد را کجا ببرم بی تو
دیروز آشنای تمام شهر
حالا غریب و در به درم بی تو
راضی به مشتی ارزن خیراتم
مثل کبوتران حرم بی تو
رفته ست بیست و چند بهار از من
اما چقدر پیرترم بی تو
از هر چه بود بعد تو دل کندم
از هر چه هست بی خبرم بی تو
فرصت نمیکنم که خودم باشم
درگیر شاید و اگرم بی تو
دارم تمام میشوم و مانده است
یک مشت حرف پشت سرم بی تو
مهدی فرجی
در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست
می رسم با تو به خانه،از خیابانی که نیست
می نشینی روبه رویم خستگی در میکنی
چای می ریزم برایت توی فنجانی که نیست
باز میخندی و میپرسی که حالت بهتر است؟
باز میخندم که خیلی...!گرچه میدانی که نیست
شعر میخوانم برایت واژه ها گل می کنند
یاس و مریم می گذارم توی گلدانی که نیست
چشم می دوزم به چشمت،می شود آیا کمی
دست هایم را بگیری بین دستانی که نیست؟
وقت رفتن می شود با بغض می گویم نرو
پشت پایت اشک می ریزم در ایوانی که نیست
میروی و خانه لبریز از نبودت میشود
باز تنها میشوم با یاد مهمانی که نیست
#
رفته ای و بعد تو این کار هر روز من است
باور اینکه نباشی کار آسانی که نیست
زیباست ممنونم