-
ورق های زمان
یکشنبه 21 اردیبهشت 1393 19:06
در هر ورق زمان نوشته ام : به یادت میمانم حتی اگر هزار صفحه از تو دور باشم !
-
اگرچه
یکشنبه 21 اردیبهشت 1393 18:58
اگرچه ساکتم اما بدون که به یادتم !
-
بیادتم
یکشنبه 21 اردیبهشت 1393 18:43
بیادتم ! حتی اگر قرار باشد شبی بی چراغ درحسرت یافتنت تمام دنیا را قدم بزنم
-
ظالم
پنجشنبه 18 اردیبهشت 1393 11:20
در گیر ظلمتم که پی یک نشانه است هرجا چراغ دیده گمان کرده خانه است دائم افول می کنم از خویش این منم رودی ک برخلاف مسیرش روانه است اشک روان و موی پریشان و بار غم چیزی که قحطی آمده بعداز تو شانه است آگاهی از درون تو یک آرزوی دور چون کشف غارهای بدون دهانه است جریان عشق در تو شبیه غزل ثقیل در من ولی به سادگی یک ترانه است...
-
اکسیر من
پنجشنبه 18 اردیبهشت 1393 11:16
اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است دنیا برای از تو نوشتن، مرا کم است اکسیر من! نه اینکه مرا شعر تازه نیست من از تو مینویسم و این کیمیا کم است سرشارم از خیال ولی این کفاف نیست در شعر من حقیقت یک ماجرا کم است تا این غزل شبیه غزلهای من شود چیزی شبیه عطر حضور شما کم است گاهی تو را کنار خود احساس میکنم اما چقدر دلخوشی...
-
گران مایه ترین تصویر
پنجشنبه 18 اردیبهشت 1393 11:10
تو گران مایه ترین تصویری من اگر قاب تو باشم کافیست ای صمیمانه ترین آیت مهر با صمیمانه ترین یاد به یادت هستم
-
به یادت هستم
پنجشنبه 18 اردیبهشت 1393 11:04
یاد کردن کسی عشق می خواهد و دل با عشق به یادت هستم از ته دل
-
مرا شکستی
چهارشنبه 17 اردیبهشت 1393 14:40
مرا شکستی و من باز با تو بد نشدم نشد شبیه تو باشم, نشد , بلد نشدم اگرچه شد بدی ات زخم بر دلم بزند ولی نشد که خیال تو را به هم بزند بدی نمی کنم و از دلم نمی آید منی که از بدی ات هم بدم نمی آید نشسته ای به دلم مثل پیرهن به تنم گذشته کار من از اینکه , از تو دل بکنم مزن به این در و آن در که دست بردارم تو هر چه هم بکنی باز...
-
کنار “تو”
چهارشنبه 17 اردیبهشت 1393 14:32
چشمی به تاج و تخت ندارم ؛ بس است یک صندلی برای نشستن کنار “تو”
-
کهنه نخواهی شد
چهارشنبه 17 اردیبهشت 1393 14:18
تو برای من کهنه نخواهی شد حتی اگر تمام دنیا را تار عنکبوت بگیرد.
-
میراث قشنگ
سهشنبه 16 اردیبهشت 1393 19:43
یاد تو میراث قشنگیست که دل من وارث اوست
-
قلــــــــبــــــــــ هـــم عـصـبـــــ دارد !
سهشنبه 16 اردیبهشت 1393 19:38
روزهــــــــایـــم عــجیــبـــــــ دلـــگیــــــــرنــد مــثــــل آن جــمــعــــه ای کــــه تــبــــــــ دارد بـــــادل مـــــــن کـــمـــی مــــدارا کـــن … بــــه خــــدا قلــــــــبــــــــــ هـــم عـصـبـــــ دارد !
-
قحطی تو
سهشنبه 16 اردیبهشت 1393 19:33
در قحطی تو چه دل خوشی دارند ! بیهوده می آیند و می روند این نفسهای من …
-
طعم بودنت
سهشنبه 16 اردیبهشت 1393 19:27
نه چای گس فنجانم می چسبد نه داغی شیر و نه تلخی شکلات ! دیگر هیچ مزه ای به نابی طعم بودنت نخواهد بود . . .
-
دل رفــتــه
سهشنبه 16 اردیبهشت 1393 19:14
پــــــــــــای رفــتــه را مــیـتــــوان بــرگــردانــد امـــا دل رفــتــه را هــرگــز !
-
دلم گرفته
دوشنبه 15 اردیبهشت 1393 09:58
دلم گرفته کاش جایی بود که میشد رفت دلم رفتن میخواهد بدون اینکه بداند کجا رفتنی که بازگشتی در کار نباشد
-
داغونم
دوشنبه 15 اردیبهشت 1393 09:49
داغونم به اندازه شنیدن یه جواب سرد به اندازه بغضی که ناخواسته اشک میشه به اندازه گریه های بیصدا به اندازه آرزوی مرگ
-
گمم نکن…
یکشنبه 14 اردیبهشت 1393 17:38
گمم نکن… در گوشه ای از حافظه ات مینشینم آرام… فقط بگذار بمانم…
-
دلبندم…
یکشنبه 14 اردیبهشت 1393 17:34
دلبندم … من دلم فقط روى دل تو بند میشود…
-
نام تو را
یکشنبه 14 اردیبهشت 1393 17:27
پشت پلک هایم نام تو را نوشتم تا وقتی چشم هایم را بر روی کسی میبندم بداند چرا !
-
از یک روزی به بعد...
یکشنبه 14 اردیبهشت 1393 10:58
از یک روزی به بعد...حذف می کنی عادت ها را...احساس ها را... آدم ها را...آدم ها را...آدم ها را... یک کاغذِ سفید، یک به نام ِخدا، یک نقطه سر ِ خط.... از یک روزی به بعد، برایِ خودت، برایِ دلت، روز می گذرانی، بی خیال می شوی... از یک روزی به بعد، برایِ آدم بودن، آدم ماندن، برایِ احساست برایِ خودت میروی و پشتِ سرت را هم نیم...
-
تـآ ب ِ حـآل شـده
یکشنبه 14 اردیبهشت 1393 10:50
تـآ ب ِ حـآل شـده دوسـت داشتـنت رآ قـورت بـدهے ..؟! لبـخـَند بـزنے ... ... بـی تفـآوت بـآشے ...؟! شـده دلتـَنگے بپیـچـَد ب ِ دلـت ، رآه نفـَست رآ ببنـد ، خفـه ات کـند ؟ هے دسـتت برود سَمـت گـوشے ... بـرش دآرے... نگـآهـش کـنے ... پـَرتـش کـنے ... شـُده یـک آهنگ بـرآیـت بشـود روح یـک لـَحظـه ... بشـود خـآطره . .. و هـر...
-
حسی در دلم نیست
یکشنبه 14 اردیبهشت 1393 10:41
باران کم کم از نفس افتاده ی بهار ! بر پشت بام خانه ی من آمدی چه کار؟ حسی برای تازه شدن نیست در دلم از آسمان ساکت شعرم برو کنار از دست های خشک تو آبی نمی چکد بیزارم از دو قطره ی با منت ات، نبار *** باغی که زیر پای تو پژمرد و دم نزد اندام زخم خورده ی من بود روزگار! ـ « بر ما گذشت نیک و بد اما...» تو بی خیال پاییز باش و...
-
لب تشنه ام
یکشنبه 14 اردیبهشت 1393 10:30
تاریکم ای یلدا، مهتاب میخواهم لب تشنه ام ای اشک، سیلاب میخواهم در حسرت موجم، باران کفافم نیست درمان درد من باران نم نم نیست پس تشنه میمانم، غرق پریشانی تا آسمان ها را بر من بگریانی چشم من از وقتی با عشق تو تر شد آیین من اینبار آیینه ای تر شد پیدا شو ای مرحم بر زخم پنهانم تا صبح دیدارت بیدار میمانم افشین یداللهی
-
زمانه ی تلخ
یکشنبه 14 اردیبهشت 1393 10:13
دلم همیشه پر است از زمانه ی تلخ که لحظه لحظه می دهدم یک نشانه ی تلخ دلم همیشه پر است از غمی که می آید شبیه بغض گلوگیر، در بهانه ی تلخ تب و تباهی و حس قریب تنهایی عجب ضیافت شومی در این شبانه ی تلخ“ چقدر حس بدی است حس تنهایی” دوباره زمزمه ی زیر لب، ترانه ی تلخ کبوتری که جدا مانده از جفتش چگونه پر بزند رو به آشیانه ی...
-
لحظه های غریب
شنبه 13 اردیبهشت 1393 09:00
بین من و تو لحظه های غریبی در گذرند هر کدام از ما در دورترین نقطه از دل هم لنگر انداخته ایم!
-
معجزه
شنبه 13 اردیبهشت 1393 08:49
من و تــــــــــ ــو برای رسیدن بهم هیچ چیــــــزی کم نداریم! به غیر از ، "یک مــعجــــــــــــــــزه "
-
عاشقی
شنبه 13 اردیبهشت 1393 08:44
دارم از خودم با فکر تو رد می شم دارم عاشقی رو با تو بلد می شم
-
خیالت
شنبه 13 اردیبهشت 1393 08:36
خیالت که برم می دارد زمین گذاشتنم با خداست...
-
من... تو را...
شنبه 13 اردیبهشت 1393 08:22
تو را آن گونه میخواهم که باغی باغبانش را شبیه مادر پیری که میبوسد جوانش را من آن سرباز دلتنگم، که با تردید در میدان برای هیچ و پوچ از دست خواهد داد جانش را پریشانم شبیه پادشاهی خفته در بستر که بالای سرش میبیند امشب دشمنانش را تو در تقویم من روزی نوشتی دوستت دارم از آن پس بارها گم کردهام فصل خزانش را شبی در باد می...