ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
می دانم هر از گاهی دلت تنگ می شود. همان دل های بزرگی که جای من در آن است،
آن قدر تنگ می شود که حتی یادتمی رود من آنجایم.
دلتنگی هایت را از خودت بپرس و نگران هیچ چیز نباش!
هنوز من هستم.هنوز خدایت همان خداست!
هنوز روحت از جنس من است!
اما من نمی خواهم تو همان باشی!
تو باید در هر زمان بهترین باشی.
نگران شکستن دلت نباش!
می دانی؟ شیشه برای این شیشه است چون قرار است بشکند.
و جنسش عوض نمی شود ...
و می دانی که من شکست ناپذیر هستم ...
و تو مرا داری ...برای همیشه!
چون هر وقت گریه می کنی دستان مهربانم چشمانت را می نوازد ...
چون هر گاه تنها شدی، تازه مرا یافته ای ...
چون هرگاه بغضت نگذاشت صدای لرزان و استوارت را بشنوم،
صدای خرد شدن دیوار بین خودم و تو را شنیده ام!
درست است مرا فراموش کردی، اما من حتی سر انگشتانت را از یاد نبردم!
دلم نمی خواهد غمت را ببینم ...
می خواهم شاد باشی ...
این را من می خواهم ...
تو هم می توانی این را بخواهی. خشنودی مرا.
من گفتم : وجعلنا نومکم سباتا (ما خواب را مایه آرامش شما قرار دادیم)
و من هر شب که می خوابی روحت را نگاه می دارم تا تازه شود ...
نگران نباش! دستان مهربانم قلبت را می فشارد.
شب ها که خوابت نمی برد فکر می کنی تنهایی ؟
اما، نه من هم دل به دلت بیدارم!
فقط کافیست خوب گوش بسپاری!
و بشنوی ندایی که تو را فرا می خواند به زیستن!
پروردگارت ...
با عشق !
هر بار که میخوام
به سمتت بیام
یادم میفته که
دلتنگی بهانه خوبی برای
تکرار یک اشتباه نیست !!
ممنون زیبا بود
از خلاصه روزهای انتظار
که می دانم حوصله به خرج نمی دهی تا تمامی حرفهایم را بشنوی
فقط این را می گویم:
دل تنگی ام آنقدر بزرگ شده است
که اگر مرا ببینی شاید نشناسی.
خوشحال میشم درباره ی شعر جدید دوستم زهرا نظر بدی.
چشم

یکی زیر… یکی رو… زیباترین بافتنی دنیاست دست هایمان .
سلام دوست عزیز باشه بلینکیم .
روزگار بکام
ok
راه که میروی ، عقب می مانم
نه برای اینکه نخواهم با تو همقدم باشم
میخواهم پا جای پایت بگذارم و مواظبت باشم
میخواهم ردپایت را هیچ خیابانی در آغوش نکشد …
تو فقط برای منی !
سلام خوبی اجی ؟؟؟؟؟؟؟؟ وب خیلی احساسی داری گریم گرفت
ب وب منم بیا
www.charminglove.blogfa.com
سلام.چشم حتما
لطفا" به قطار غمگینی که دستهام را به زور از شمال تا جنوب دنبال خودش کشانده حالی کن آن لکّهی پررنگ که تندتند از پونز نقشه دور میشود، تو نیستی.
کاش میشد غصه را زنجیر کرد
کاش میشد ذره های عشق را تکثیر کرد
کاش میشد زخم را مرحم شویم
یارو غمخوار و انیس هم شویم
کاش میشد بر خلاف سرنوشت
قسمت و تقدیر را از سر نوشت
کاش میشد چشم و دل را باز کرد
نغمه های دوستی را ساز کرد
کاش میشد عشق را آغاز کرد
بی خیال از هر غمی پرواز کرد
واقعا کاش میشد
تا لحظه ی شکست بخدا ایمان داشته باش خواهی دید هرگز آن لحظه نخواهد رسید.
آنقدر مرا سرد کرد....
از عشق
از خودش...
که حالا به جای دل بستن یخ بسته ام
آهای! روی احساساتم پا نگذارید... لیز میخورید!!!!!!
دلتنگم نه دلتنگ تو...
دلتنگ اینکه یه روزی هوامو داشتی...
دلتنگ اینکه هر لحظه به یادم بودی...
دلتنگ هر دقیقه شنیدن صدات...
دلتنگ تا صبح بیدار موندنت، فقط به خاطر اینکه دل من گرفته...
دلتنگ اینکه اسممو سوالی صدا کنی...
دیدی؟ من که دلتنگ تو نیستم...
دیروز که فریاد زدی دوستت دارم ، گفتم نمی شنوم لطفاً بلندتر!!!!!!!!! امروز
که به آرومی گفتی دیگر دوستت ندارم، گفتم هیس چرا داد میزنی؟