یکی طوری می سوزونتت که
هزار نفر نمیتونن خاموشت کنن،
بعضی وقت ها هم یکی طوری خاموشت میکنه
که هزار نفر نمیتونن روشنت کنن…
هـر روز ، خـطـ خـطے هـآیـمـ ، بے معـنے تـر از دیـروز مے شـونـد .. !
جز خودمــ ، هـر کے بـخـوآنـد ، خـنـدہ اش مے گیـرد .. !
امآ ...
مـטּ هر کلمـہ رآ بآ بـغض رآهےِ کآغـذ مے کنمـ .. !
دلم میخواهد عاشق باشد
عقلم میخواهد عاقل باشد
این میگوید زود باش
آن میگوید دور باش
احساسم این روزها دوشیفت کار میکند
و حقوقش را از من میگیرد . . .
میدانی ؟
تنها دلیل اینهمه دیوانگیهایم
اینست که نمیخواهم
مدیون و گناهکار
روزی کشیده شوم
به دادگاه آرزوهایم!
عازم یک سفـــرم
سفری دور به جایی نزدیــــک
سفری از خود من به خـــودم
مدتی است نگاهم به تماشای خداســت
و امیـدم به خداوندی اوســـت…
حتی سایه ات را که هرگز به آن نمیرسم ...!