یک عاشقانه آرام

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...
یک عاشقانه آرام

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...

ساده بودیم و سخت بر ما رفت

ساده بودیم و سخت بر ما رفت
خوب بودیم و زندگی بد شد

آنکه باید به دادمان برسد
آمد و از کنارمان رد شد

هیچ کس واقعا ً نمی داند
آخر داستان چه خواهد شد!

سیدمهدی موسوی


تو که عاشق نشدی، درد نمی دانی چیست

تو که عاشق نشدی، درد نمی دانی چیست
آنچه غم با دل ما کرد نمی دانی چیست

شب به باران نزدی تا که سحر برگردی
چتربارانی و شبگرد نمی دانی چیست

کوه قبل از فورانش به خودش می لرزد
لرزه بر شانه ی یک مرد نمی دانی چیست

کنده ای بودم و تبدیل به تابوت شدم
آنچه قسمت سرم آورد نمی دانی چیست

از غمم هرچه بگویم تو نخواهی دانست
تو که عاشق نشدی درد نمی دانی چیست

خواستند...


خواستند از عشق آغوش و بوسه را حذف کنند
عشق از آغوش و بوسه حذف شد!!
افشین یداللهی

من را به غیر عشق به نامی صدا نکن

من را به غیر عشق به نامی صدا نکن
غم را دوباره وارد این ماجرا نکن

بیهوده پشت پا به غزلهای من نزن
با خاطرات خوب من اینگونه تا نکن

موهات را ببند دلم را تکان نده
در من دوباره فتنه و بلوا به پا نکن

من در کنار توست اگر چشم وا کنی
خود را اسیر پیچ و خم جاده ها نکن

بگذار شهر سرخوش زیبائیت شود
تنها به وصف آینه ها اکتفا نکن

امشب برای ماندنمان استخاره کن
اما به آیه های بدش اعتنا نکن....

شاعر؟؟؟


کنارت که هستم

کنارت که هستم عمیق تر نفس میکشم …

تا هوای باهم بودنمان را مبتلاتر شوم




تو مشرقی تر از آفاق سرخ لَم یَزَلی

تو مشرقی تر از آفاق سرخ لَم یَزَلی

طلوع عاطـفه بر شانه های هر غزلی

 

برای لحظـه ی پیوند: "دخترم چایی"

میاوری و تعارف، عزیزِ چشم عسلی

 

دو استکانِ پر از عشق با کمی لبـخند

 برای صحبتمان در اتاقک بغلی

 

 حیای خالصی! از رو گرفـتن ت پیداست

و از صدای ضعیـفی که ساده گفت بلی!

 

مرتضی حیدری

خیال ها ...

ای خیال ها ...

که می گذرید !

به او بگوئید...

آن قدر پروانه خورده ام ...

که تا قیامت از سرم ،

هوای گل نمی پرد !

دلِ فروشت را ندارم

تاجر ثروتمندی هستم ...
که تنها دارایی اش ... تویی !

دلِ فروشت را ندارم ،
از اینروست که فقیرم ...