یک عاشقانه آرام

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...
یک عاشقانه آرام

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...

ساده بودیم و سخت بر ما رفت

ساده بودیم و سخت بر ما رفت
خوب بودیم و زندگی بد شد

آنکه باید به دادمان برسد
آمد و از کنارمان رد شد

هیچ کس واقعا ً نمی داند
آخر داستان چه خواهد شد!

سیدمهدی موسوی


گیسوانت

گیسوانت ریخته نظم خیابان را به هم

آمدی گردش کنی یا کودتای مخملی ؟

سجاد شهیدی

بی اعتماد باش...


کمتر  در  این  زمانه  بـــه  دل  اعتماد  کن

وقتی گرسنه مانده به هر کار حاضر است


سید مهدی موسوی


هوا بد است...

هوا بد است...
تو با کدام باد می‌روی؟!
چه ابر تیره‌ای گرفته سینه‌ی تو را
که با هزار سال بارش شبانه روز هم
دل تو وا نمی‌شود . . .

هوشنگ ابتهاج


دل من کودکی سبکسر بود

هر چه دادم به او حلالش باد

غیر از آن دل که مفت بخشیدم


دل من کودکی سبکسر بود

خود ندانم چگونه رامش کرد


او که میگفت دوستت دارم

پس چرا زهر غم به جامش کرد

فروغ فرخزاد


حیرتم را بیشتر کن تا بپرسم کیستم؟

حیرتم را بیشتر کن تا بپرسم کیستم؟
آنکه در آیینه می بیند مرا من نیستم

سایه ای رقصنده بر دیوار پشت آتشم
جز گمانِ هست، چیزی نیست هست و نیستم

خاطرات رفته را چون خواب می بینم ولی
کاش در جایی به جز کابوس خود می زیستم

در مقامات تحیر جای استدلال نیست
عقل می خواهد که من هرگز نفهمم چیستم

آسیابی در مسیر رود عمرم! صبر کن
روزی از تکرار این بیهودگی می ایستم

فاضل نظری


حاصل تفریقت از آغوش من گرچه غم است

قاب عکسی کهنه ام در گنجه...پیدا کن مرا
بر غبار صورتم دستی بکش‌؛ها کن مرا

از تماشا کردن باران که لذت می بری...
روبرویم مدتی بنشین ،تماشا کن مرا

دستهایت زیر چانه خیره شو در چشم من
بغض اگر کردی نترس و باز حاشا کن مرا

حاصل تفریقت از آغوش من گرچه غم است
از حواس جمع آن آغوش منها کن مرا

با همین تنهایی ام بگذار.. بعد از  سالها
یک صدا می آید از گنجه....که پیدا کن مرا
 
#سید_مهدی_ابوالقاسمی

تولدم مبارک نیست..

تولدت مبارک ، چه حرف خنده داری

چه فایده داره وقتی تو گل برام نیاری


عجب شبیه امشب داره میسوزه چشمام

دورم شلوغه اما انگاری خیلی تنهام


واسه چی زنده باشم جشن چیو بگیرم

من امشبو نمیخوام دلم میخواد بمیرم


تولدم مبارک نیست دلم گرفته غمگینم

هوای خونه دلگیره تو رو اینجا نمیبینم


تولدم مبارک نیست شکسته قلب داغونم

تو نیستی و من از دوریت خودم رو مرده میدونم


هیشکی خبر نداره چقد هواتو کردم

چقد دلم میخواد تو باشی دورت بگردم


هیشکی خبر نداره دارم به زور میخندم

نمیدونن چرا من چشمامو هی میبندم


چشمامو من میبندم تا منتظر بشینم

شاید تو این سیاهی بازم تو رو ببینم

تولدم مبارک نیست دلم گرفته غمگینم
هوای خونه دلگیره تو رو اینجا نمیبینم


تولدم مبارک نیست شکسته قلب داغونم

تو نیستی و من از دوریت خودم رو مرده میدونم



بهار از جنس ما نبود

مثل بچه ای سر راهی

بهار را

پشت در خانه مان گذاشتند و رفتند

ما هم که تنها بودیم

بزرگش کردیم

هرچند بهار

از جنس ما نبود

مثل یک ساعت از رونق و کار افتاده

مثل یک ساعت از رونق و کار افتاده
هر که در عشق رکب خورده کنار افتاده

فصل تا فصل خدا بى تو هوا یک نفره است
از سرم میل به پاییز و بهار افتاده

هر دو سرخیم ولى فاصله ما از هم
پرده هایى است که در قلب انار افتاده

پیش هم بودن و هم جنس نبودن درد است
آه از آن سیب که در پاى چنار افتاده

حس من بى تو به خود نفرت دانشجویى ست
از همان درس که در آن دو سه بار افتاده

سهمم از عشق تو عکسى ست که دیدم آن هم
دستم آنقدر تکان خورد که تار افتاده!

سیدسعید صاحب علم